۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

سیاست نامعلوم دولت، طمع سیری ناپذیر همسایگان


۱۳۸۹/۱۰/۲۴
تا زمانیکه دولت یک سیاست خارجی واضح و روشن در قبال کشورهای مختلف نداشته باشد، تا موقعی که منافع ملی ما مشخص نگردد و تا هنگامی که خواسته های همسایگان مشخص و تعیین نگردد، ما مجبوریم در مقابل منافع متفاوتی که به ما پیشنهاد می شود، گردنمان را کج کنیم 

      به گزارش تحلیلی بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( afghanpaper ) ، وضعیت استراتژیک افغانستان و نبود یک دولت مقتدر مرکزی در سه دهه اخیر، سبب گردیده تا کشورمان به عنوان یک کشور تاثیر گذار در بین کشورهای منطقه و فرا منطقه ای مورد توجه قرار گیرد.
      به حدی که هر کدام از کشورهای همسایه و منطقه ای به همراه کشورهای اروپایی و آمریکایی تلاش می کنند تا از دیگر رقبا عقب نمانند و هر کس به فکر منافع و پیشرفتهای خود باشد. لازمه این رقابت نیز این است که هر کشور در برابر عمل رقیب خود عکس العمل نشان دهد و این وضعیت سبب شده تا افغانستان در میان این همه کشمکش گرفتار بماند.
     عده ای بر این باورند که دولت نتوانسته از امکانات و ظرفیتهای موجود برای برون رفت از این چالشهای ایجاد شده، استفاده نماید. اما واقعیت این است که حکومت در حد خود تلاشش را نموده، اما متاسفانه دولت درک صحیحی از پیوند با کشورهای همسایه و دیگر کشورهای جهان ندارد.
      در ابتدای تشکیل دولت جدید در هشت سال پیش، حکومت بصورت آشکار به دولتهای غربی گرایش پیدا کرد. بعد از سه سال که غربیها نتوانستند همه نیازهای دولتمردان افغان را برآورده سازند، افغانستان به سمت ایران، روسیه و حتی کم و بیش به سمت چین متمایل شد که نهایتا از این رفتار نیز پشیمان گردید. اکنون نیز حکومت به سمت پاکستان و عربستان سعودی کشیده شده است که اشتباه ترین گزینه برای آینده افغانستان است.
      کارشناسان مسائل سیاسی معتقدند این سیاست حزب باد بودن دولت، سبب گردیده تا دیگر کشورها سه نوع واکنش در قبال سیاست خارجی ما داشته باشند. برخی کشورها درباره افغانستان صادقانه تصمیم می گیرند، بعضی کشورها معمولا محافظه کارانه عمل می کنند و بیشتر برخورد محتاطانه دارند و البته تعدادی از کشورها نیز سیاستهای خصمانه و دور از منافع افغانستان دارند که روابطشان در ظاهر خوب اما در باطن خراب است.
     جنگهای طولانی سه دهه اخیر سبب شده افغانستان به مرکز تضادهای جهانی و گره های منطقوی تبدیل شود. هماهنگی و تضادهای کشورهای منطقه از جمله ایران، پاکستان، هندوستان، عربستان و ترکیه در داخل افغانستان نما پیدا می کند. وقتی روابط هند و پاکستان خراب می شود، انفجارش در کابل است. هنگامی که روابط ایران و عربستان به تیرگی می گراید، اثراتش در وضعیت اقتصادی افغانستان است.
     از سوی دیگر اگر با یکی بسازی باید با دیگران بر هم بزنی. زمانیکه سیاست پاکستان را به رسمیت بشناسیم، حاضر به تفاهم با ماست ولی حمایت هند را از دست می دهیم. اگر درباره آب هلمند با ایران به تفاهم برسیم، دولت عربستان ساز مخالف می زند.
    این از تقابل کشورها با یکدیگر. اما برخی از همسایگان حتی در سیاست خودشان نیز پایدار نیستند. بطور مثال سخنگوی دولت می گوید ما حاضریم برای حفظ روابطمان با جمهوری اسلامی افغانستان حتی با سیاست غربیها مخالفت کنیم ولی در عمل می بینیم که اکنون بیشتر تحریم ها از سوی ایران است.
پاکستان هم که در 10 سال گذشته صرفا به فکر منافع خود بوده تا افغانستان تحت تاثیر اسلام آباد باشد تا حدی که رقابت با هند سبب شده تا پاکستان به هر نحوی که شده منافع هند را در افغانستان متضرر کند تا جایی که وزیر خارجه هند تقاضای تامین امنیت نیروهایش در کشورمان را داشته باشد.
      ترکیه نیز که دوست قدیمی پاکستان می باشد، در حالی اکنون با شورای عالی صلح همکاری می نماید که مطمئنا این همکاری در نهایت به نفع اسلام آباداست. زیرا ترکیه و پاکستان توانسته اند گروه طالبان را از یک گروه تروریستی به یک گروه شورشی و مخالف دولت تبدیل نماید. این یعنی اینکه دیگر جامعه جهانی با طالبان جدا شده از القاعده کاری ندارد و خود دولت باید با گروه مخالفش سازگاری پیدا کند.
      از سوی دیگر قرار شده تا طالبان در ترکیه نمایندگی سیاسی داشته باشند. این دو مطلب خواسته دیرینه پاکستان است که طالبان هم مشروعیت سیاسی در منطقه پیدا کنند هم در داخل کشور مشروعیت داشته باشند. نکته قابل توجهی که در قبال سیاست ترکیه هست این که ترکیه عضو ناتوست اما هیچگاه نیروهای ترک از سوی طالبان مورد حمله قرار نگرفتند با اینکه در ناامن ترین مناطق افغانستان فعالیت دارند. این مطلب نشان می دهد که ترکها تا چه اندازه با طالبان رابطه نزدیک دارند و تا چه اندازه با پاکستان همسو هستند.
      حکومت حتی راه خود را نیز گم کرده است. اگر طالبان یک نیروی کاملا افغانی است که براساس عقاید خودجوششان می جنگند، باید رهبران آنان را پیدا نمود و با آنها مذاکره کرد ولی اگر طالبان ریشه پاکستانی دارند، باید با سازمان استخبارات پاکستان مصالحه نمود. بعد از گذشت دو سال از برنامه صلح ما هنوز برنامه جامع و مدونی نیز نداریم تا مورد بازنگری و تحقیق قرار گیرد و هرچه تاکنون صحبت شده صرفا شفاهی و در حد حرف باقیمانده است.
       در این میان آمریکایی ها نیز به عنوان اصلی ترین مهره تاثیر گذار در افغانستان، سیاست خود را آنگونه که می خواهند اجرا می کنند. اگر کدام برنامه دولت با برنامه های آنان همخوانی داشت، انجام می دهند در غیر آن می گذارند، دولت افغانستان همچنان برای خود جست و خیر کند.
       لذا هیچ چاره ای نیست جز اینکه دولت هرچه زودتر در راستای منافع ملی و بین المللی افغانستان، سیاست جدیدی اتخاذ کند و سیاست خارجی خود را تقویت نماید. البته ما نباید از سیاست خارجی مان انتظار معجزه داشته باشیم زیرا با بی نهایت چالش روبرو هستیم ولی آنچه مسلم است اینکه تا زمانیکه خودمان برای خودمان کاری نکنیم، دیگر کشورهای برای ما کاری نمیکنند.
      پیشنهاد آگاهان مسائل سیاسی به دولتمردان افغانستان نیز این است که تنها راه حل اتمام این کشمکشها یک تفاهم بین کشورهای همسایه و کشورهای غربی است که لازمه آن یک سیاست قوی و دیپلماسی اساسی از سوی دولت است.
     به این معنا که دولت افغانستان باید بتواند بطور مساوی و شفاف منافع مشروع کشورهای کمک کننده به افغانستان را تامین کند. واضح است که هر کشور به میزان کمکهایش توقع دارد حرفهایش مورد توجه قرار گیرد که متاسفانه دولت افغانستان تا کنون نتوانسته این توازن را برقرار نماید.
     در حال حاضر با سفر مقامات یک کشور به افغانستان، دیگر کشورها این تشویش را دارند که این سفر صرفا یک سفر دیپلوماتیک نیست و قرار است معامله صورت گیرد. چرا که در سی سال گذشته دولتهای مختلف افغانستان روی همین معاملات سیاسی استوار بوده اند تا یک سیاست واضح و روشن..
     لذا اگر دولت بتواند یک سیاست واضح و روشن و شفاف در قبال هر کشور داشته باشد، دیگر این تشویشها ادامه ندارد. ما متاسفانه هنوز منافع ملی افغانستان را تشریح نکردیم، از منافع دیگر کشورهای ذی دخل در افغانستان نیز آگاهی نداریم، تا بتوانیم به یک راه حل اساسی و زود رس دست یابیم.
      تا زمانی هم که منافع خودمان مشخص نشود، تفاوتها و اشتراکات کشورهای حاضر در افغانستان تعیین نگردد، ما مجبوریم گردن مان را در مقابل منافع متفاوتی که به ما پیشنهاد می شود، کج کنیم.
      اگر این وضعیت بلاتکلیفی سیاست خارجی دولت ادامه پیدا کند، از آنجایی که جاسوسهای کشورهای مختلف در افغانستان بیکار نیستند و حکومت نیز به خاطر فساد بیش از حد از پشتوانه مردمی برخوردار نمی باشد، دیر یا زود یا باید شاهد یک جنگ داخلی خانمان سوز دیگر باشیم یا شاهد براندازی نظامی که نتوانست حتی تکلیف خودش را با همسایگان و غربیها مشخص نماید.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر