۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه


نخستین جرقه های اختلاف بین اوباما و حامد کرزی
این حقیقت را نباید از یاد بر که حکومت کابل بعد از سقوط طالبان تا هنوز توسط جمهوری خواهان آمریکایی افغانی تبار اداره می شود و اختلافات فعلی کابل واشنگتن هم ریشه در تفاوت پالیسی جمهوری خواهان و دموکراتهای آمریکا نسبت به نحوۀ ادارۀ جهان و منطقه دارد 
 ۱۳۹۱/۸/۲۵
این حقیقت را نباید از یاد بر که حکومت کابل بعد از سقوط طالبان تا هنوز توسط جمهوری خواهان آمریکایی افغانی تبار اداره می شود و اختلافات فعلی کابل واشنکتن هم ریشه در تفاوت پالیسی جمهوری خواهان و دموکراتهای آمریکا نسبت به نحوۀ ادارۀ جهان و منطقه دارد، از آنجایی که امریکا دارایی سیستم ریاستی است و نقش تناسبی أحزاب مخالف در ساختار نظام بسیار ضعیف است در همه ایالتها حزب پیروز إعمال حاکمیت می کند و اما از زمان پیروزی بارک اوبامای دموکرات تا هنوز در ایالت افغانستان جمهوری خواهان افغانی تبار و یا عناصر وابسته به جورج بوش پسر اداره را در دست دارند و این حالت استثنایی باعث تشدید تضاد ها و بروز اختلافات پیدا و پنهان بین کاخ سفید و ارگ ریاست جمهوری شده است.

حال که بارک اوبا ما برای بار دوم بحیث رییس جمهور آمریکا انتخاب شده بیشترین سوال ها، بحث ها و حدس و گمان ها در محور پس منظر روابط سرد جناب حامد کرزی جمهوری خواه رییس جمهور افغانستان و بارک اوبامای دموکرات در پیچ وتاب است، لذا بی جهت نخواهد بود تا در این مقطع پر شور والتهاب سیاسی دور نمای روابط این دو رییس جمهور و اثرات آن را بر آیند افغانستان کمی ذره بینی کنیم.

جمهوری خواهان افغانی:
بعد از هجوم نیرو های آمریکا به افغانستان و سقوط امارت طالبان تعداد از جمهوری خواهان افغانی تبار چون حامد کرزی ، خلیل زاد و اشرف غنی احمد زی و امثالهم منحیث افراد مورد إعتماد جورج بوش در نقش رییس جمهور و سفیر و دبیر بر افغانستان تحمیل و بعدا با انتخابات فرمایشی بحنایی دموکراسی و قانونی رنگ داده شد، در زمان جورج بوش ادارۀ کابل و کاخ سفید چون أعضای یک خانواده بکار خود ادامه می دادند، پهره داران رییس جمهور در کابل آمریکایی بود و سگ های تر بیت شده در دروازه های قصر ریاست جمهوری زن و مرد افغانستانی را یکسان دور می زد، بمبارد مان عروسی ها و اماکن مسکونی و زیارت ها و مساجد و إهانت بقرآن شریف و تجاوز به محبوسین جزء از اشتباهات کوچکی بود که با عذر خواهی ساده بفراموشی سپرده می شد تا اینکه بوش از کاخ سفید بیرون رفت و بخت اقتدار جمهوری خواهان کابل همچنان بیدار ماند یعد از این تاریخ یک اداره با دوسلیقه متفاوت دموکراتها و جمهوری خواهان در کابل پیوسته حادثه ساز بود.

پیشینه و انگیزۀ روابط سرد دو رییس جمهور:
گذشته از عوامل شخصی که درنوع مدیریت ضعیف رییس جمهور قابل درک است می توان گفت سردی روابط حامد کرزی و اوباما قسما بازتاب تنش ها و اختلافاتی است که بین جمهوری خواهان و دموکراتها در آمریکا شکل می گیرد. یعنی ریشه اختلافات بر می گردد به زمان شناخت اوبا از حامد کرزی و تیم مربوط شان در آمریکا، شاید ایشان را از زمان می شناسد که بخاطر خدمت دروازۀ هر حزب را دق الباب کرده و بخاطر پذیرش به سر بازی در کوچه های دفاتر سیاسی صبح و شام پرسه می زدند و این اختلافات نظر به وضعیت سیاسی و خصوصیات اجتماعی افغانستان در کابل از مرزهای عرف سیاسی و حتی اخلاقی هم گذشت که ما شاهد نشیب و فرازهای زیاد در این راستا بوده ایم و این تنش ها بیشتر از طریق دفتر مطبوعات رییس جمهور کرزی بنام مداخله امریکا و خارجی ها و روزنامه های واشنگتن پست و نیویورک تایمز زیر عنوان بی کفایتی و فساد در حکومت کابل باز تاب یافته است و خوب است که به آغاز شکل گیری اختلافات نیز اشارۀ داشته باشیم.

تو هم بارک من هم بارک:
اولبن جرقۀ اختلافات بین اوبا و کرزی در یکی از ولایات شرقی افغانستان شعله ور شده زمانیکه بارک اوبا ما قبل از انتخابات دور اول ریاست جمهوری اش سفری کوتاهی داشت به ولایت ننگر هار در آن زمان روابط حامد کرزی و گل آقا شیر زی نیز کمی خاکستری بود و گل آقا شیر زی گفته بود ( من هم بارک تو هم بارک ) اوبا منظور شیرزی را نفهمید دوباره از ترجمان پرسیده بود یعنی چه؟ بعد شیرزی می گوید ( ما و شما یک قوم هردو بارک) بارک اوبا ما تا آنوقت نمی دانست که حامد کرزی و گل آقا شیرزی از دو شاخه قومی جدا هستند و بعد پرسیده بود خوب حامد کرزی چه قوم است؟ گل آقا به خنده به ترجمان گفت که بگو کرزی یعنی کر هغه دموکراسی نه اوری). قومی که دموکراسی شنو نیست. اوبا ما بعد از صحبت های دوستانه و دادن وعده های حمایت به گل آقا (بارکزی) ضمن انتقاد از حکومت کابل بدون إعتنا و دیدار از رییس جمهور کرزی افغانستان را ترک گفت و این یک پیام تلویحی بود مبنی بر اینکه بارک اوبامایی دموکرات در صورت پیروزی با مهره های جمهوری خواه کابل که بفساد و قاچاق و سوء مدیرت و خود خواهی شهرت دارند کار نخواهد کرد، بارک اوبا ما با اظهار حمایت از گل آقا شیرزی و تشویق آن به کاندیداتوری می خواست در کابل هم که حیثیت یکی از اقمار آمریکا را دارد دموکرات پسندان واقعی در حاکمیت باشد تا بتوانند با هم همکاری صادقانه و مشترک داشته باشند، چنانچه بعد از پیروزی حامد کرزی را منحیث شخص آلوده بفساد و قاچاق مستقیما مورد حمله قرار داد و حکومت کابل را ضعیف ترین و نا کار آمد ترین اداره خواند و علاقمند بود در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری شخصی غیر از حامد کرزی رییس جمهور افغانستان باشد ولی حامد کرزی به هر شکلی که بود شیرزی و یا بارک زی را از کاندید شدن منصرف و بر خلاف انتظار بارک اوباما مجددا در ارگ ریاست جمهوری تکیه زد که درامه انتخابات و نتایج آن به همه معلوم است، در آن زمان حامد کرزی که از طریق انتخابات بر مسند قدرت نشسته بود دیگر خود را مستقل و رییس جمهور یک کشور آزاد می دانست و کوشید با شعار های خارجی ستیزی گفتار ها و کردار بارک اوبا را تلافی کند. یعنی همانطوری که جمهوری خواهان در مجلس سنا برای بارک اوبا ما مشکل تراشی می کردند حامد کرزی در کابل به یک چالش بدل شد.

انتقام گیری حامد کرزی از اوبا ما:
جناب حامد کرزی کوشید تا در دورۀ ریاست جمهوری بارک اوباما ذهنیت عام مردم افغانستان را علیه آمریکا که اوبا رییس جمهورش بود تحریک کند، چنانچه در بیرون اداره کمپاین تبلیغ علیه عملیات خود سر و شبانه نیرو های خارجی را به بهانه تلفات ملکی آغاز کرد، ضمن اعلان بر نامه صلح و سازش با طالبان ایشان را حیث فرزندان واقعی افغانستان و برادران ناراضی در صدر بر نامه هایش قرار گرفت و از طریق فعالیت های استخباراتی مردم را تحریک می کرد تا در برابر هر عملیات دست به تظاهرات بزنند و هم کمیسیون را مؤظف می ساخت تا رقم تلفات ملکی را در عملیات زمینی و هوایی نیروهای ناتو در رأس آمریکا چند برابر اعلام کنند و در این میان شعار ها و رجز خوانی های خارجی ستیز ی نیز بر مؤفقیت بارک اوبا و یا دموکراتها در کابل تأثیر منفی داشت.

در کنار این بر نامه ها کمیسیون ایجاد کرد و شخص بلی گوی بنام عثمانی را رییس آن ساخت تا زیر نام نظارت بر استراتیژی مبارزه علیه فساد تنها خارجی ها و شرکت های امریکایی را عامل فساد در افغانستان معرفی کند و این کار را انجام داد. البته مبارزه علیه کمپنی های امنیتی شخصی خارجی عامل بی نظمی و بی امنیتی معرفی شد و برخی کمپنی ها که مربوط جمهوری خواهان نبود لغو شد و کمپنی های امینتی جمهوری خواهان تا هنوز در افغانستان فعال اند.
البته شعار های خارجی ستیزی جناب حامد کرزی متأثر از نوع بر خورد بارک اوباما در مورد ایشان و تیم کاری شان بود یعنی حامد کرزی منحیث مهره وفادار به جمهوری خواهان آمریکا قطع نظر از مصالح و منافع ملی افغانستان کوشش کرد پالیسی های دموکراتها ها را به شکست مواجه سازد که تا جای مؤفق بود و اما حالا که اوباما برای چهار سال در قدرت است و از عمر حکومت حامد کرزی یک سال و نیمی بیش باقی نمانده ماجرا بکجا ختم خواهد شد.؟

دور نمای روابط اوباما و کرزی در آیندۀ افغانستان: حامد کرزی به اساس محاسبه که از اوضاع امریکا، جهان و خصوصیات نژادی بارک اوباما داشت باورمند بود که در این دور از انتخابات آمریکا بار دیگر جمهوری خواهان به پیروزی می رسند به همین دلیل در این اواخر پالیسی خود را در برابر طالبان تغیییر داده بود دیگر ایشان را برادر خطاب نمی کرد و انتظار داشت با پیروزی جمهوری خواهان تیمش را در افغانستان تقویت بخشد و در یک مبارزه مشترک طالبان را که فعلا ضعیف اند از صحنه دور و پیروزی را بنام جمهوری خواهان رقم زند اما بر خلاف این پیشبینی بار دیگر دموکراتها در رأس همان بارک اوبامای بی إعتنا به حامد کرزی به پیروزی رسیده و شما چه فکر می کنید که معادلات و تعاملات سیاسی بین این دو هم پیمان دل سرد بکجا خواهد انجامید؟

حالا بارک اوبا تا یک سال و نیمی دیگر این جرعۀ تلخ را بکام خواهد کشید اما مطمئن نیست بازی به همینجا ختم شود چون حامد کرزی برای یک سلسله مسائل مقدمه چینی کرده است که از جمله سب و تاژ کردن انتخابات از طریق گرم و سرد ساختن مسئله دیورند و حملات بالفعل و بالقوۀ پاکستان بر خاک افغانستان که شرایط اضطرار را توجیه ، انتخابات را تعطیل و بقای حکومت حامد کرزی را تضمین می نماید.

درست است که حامد کرزی اعلان نمود بعد از برگزاری انتخابات از مقام ریاست جمهوری کنار می رود و اما برای برگزاری انتخابات هیچ نوع ضمانتی وجود ندارد. نه تذکره توزیع می کند و نه هم اتباع کشور را مشخص می سازد و نه برای تأمین امنیت تدابیری را پیش بینی کرده است. بخصوص زمان برگزاری انتخابات از لحاظ جوی و نبود پوشش امنیتی کاملا سوال بر انگیز است و اگر حامد کرزی به این مساله صادق باشد باز هم بخاطر تشویش های که دارد تلاش می ورزد منحیث شخصیت اثر گذار در سیاست آیندۀ افغانستان به نوع سهیم باشد و روابط افغانستان و امریکا همچنان سرد و پیچیده خواهد بود. بخاطر اینکه بارک اوباما هیچ علاقه به حمایت افرادی ندارد که ایشان را بی کفایت فاسد و قاچاقبر می خواند و ادارۀ افغانستان هم فعلا بدست همین عناصر است که کس نمی تواند به آسانی از کف شان بیرون راند و اگر انتقال قدرت از مسیر دموکراتیک صورت نگیرد افغانستان به همان ریسمان خونین تاریخ گذشته اش گره خواهد خورد.

عبدالقدیر علم

۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

18 سال از ظهور جنبش طالبان گذشت


18 سال از ظهور جنبش طالبان گذشت
۱۳۹۱/۷/۲۳
پس از خروج نظامیان شوروی، تشکیل یک دولت اسلامی می‌توانست باعث تغییر در سیاست آمریکا و متحدان آن یعنی کشورهایی چون پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی که در پی منافع خاصی در افغانستان بودند، شود. لذا لازم بود تا حمایت از مجاهدین خاتمه یابد و گروه جدیدی بنام طالبان تشکیل گردد 

به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( afghanpaper )، از 23 ماه میزان به عنوان سالروز ظهور طالبان یاد می‌شود، گروهی که در 18 سال گذشته کشور ما را به کشوری خبر خیز تبدیل کرده و در عرصه جنگ نیز بزرگترین نیروی نظامی جهان را با چالش مواجه نموده است.

طالبان در 23 میزان با تصرف منطقه مرزی اسپین بولدک در ولایت قندهار در سال 1373 توجه جهانیان را به خود جلب کرد و پس از 2 سال یعنی در ششم ماه میزان 1375 کابل را به اشغال خود درآورد.

این گروه در بدو ورود خود با بی‌تفاوتی نسبت به دیدگاه‌های جهانی، نظم جدیدی را در افغانستان پایه‌گذاری و تحمیل کرد. گروهی همزمان با اولین حضورشان مورد حمایت شدید "بی‌نظیر بوتو" نخست وزیر پاکستان قرار گرفتند.

این که طالبان دقیقا از کجا آمده‌اند و چگونه سازماندهی شده‌اند یکی از سخت‌ترین معماهای موجود در تاریخ سیاسی کشور ماست. این گروه به صورت غیر مترقبه و ناگهانی در عرصه نظامی-سیاسی افغانستان ظهور یافتند و موفق شدند که به صورت برق آسا اکثر نقاط کشور را حتی در برخی از موارد بدون جنگ و خونریزی اشغال کنند.

محققین و تحلیلگران سیاسی نحوه شکل‌گیری آنها را به صورت‌های مختلفی بررسی می‌کنند که در این مورد دو نظریه عمده وجود دارد.

در نظریه اول، عده‌ای ظهور طالبان را خود جوش تلقی کرده و ظهور آنها را واکنشی در برابر هرج و مرج، عدم امنیت و فقدان یک دولت مرکزی مقتدر دانسته‌اند که به خاطر جلوگیری از چپاول و غارت اموال عمومی قیام کرده‌اند. در این نظریه طالبان جوانان طالب علوم دینی معرفی می شوند که در مدارس دینی مشغول به تحصیل بودند اما به یکباره از یک گروه سنتی به یک گروه نظامی تبدیل شدند.

برخی دیگر شکل‌گیری طالبان را از سیاست‌های منطقه‌ای کشورهایی چون پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و از سیاست‌های جهانی آمریکا ارزیابی می‌کنند و تشکیل این گروه را یک پدیده کاملا جاسوسی و اطلاعاتی تلقی کرده و معتقدند که طالبان مستقیما توسط سازمان اطلاعات نظامی پاکستان(ISI) و به صورت غیر مستقیم توسط سازمان جاسوسی آمریکا و انگلیس به وجود آمده‌‌اند.

چنانچه "بی نظیر بوتو" نخست وزیر سابق پاکستان درباره نقش آمریکا و پاکستان در ظهور طالبان اظهار داشت: سازمان سیا و پاکستان گروه متعصب طالبان را به وجود آورده‌اند.

به همین دلیل می‌توان نحوه شکل‌گیری طالبان را در دو سطح داخلی و خارجی مورد ارزیابی قرار داد:

در بعد داخلی ظهور طالبان را می‌توان معلول علت‌هایی چون جنگ داخلی و تجزیه حاکمیت در افغانستان، بی‌ثباتی سیاسی، عدم یکپارچگی نیروهای جهادی، جنگ داخلی، بروز قوم‌گرایی و ملیت‌گرایی، تقسیم ناعادلانه قدرت بر مبنای وابستگی به احزاب، نادیده گرفتن لیاقت و شایستگی افراد، ناتوانی رهبران گروه‌ها و احزاب جهادی در ایجاد دولت فراگیر، زیاده‌ خواهی احزاب جهادی برای تصاحب سمت‌های دولتی، ترویج و تسلط فرهنگ خشونت، حاکمیت مطلق شبه نظامیان، حضور موثر عده‌ای از احزاب کمونیستی و ملی، غارت اموال ملی، عدم وجود امنیت مالی و جانی، خستگی مردم از جنگ، ضعف فرهنگ و فقر مادی در جامعه، چراغ سبز دولت استاد ربانی به ایران، هند و روسیه و دوری جستن از پاکستان دانست که همه این عوامل زمینه را برای نفوذ قدرت‌های بیگانه و ایجاد گروه طالبان در افغانستان مهیا کرد.

در بعد خارجی پس از خروج نظامیان شوروی، تشکیل یک دولت اسلامی می‌توانست باعث تغییر در سیاست آمریکا و متحدان آن یعنی کشورهایی چون پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی که در پی منافع خاصی در افغانستان بودند، شود. این در حالی بود که این کشورها در زمان جهاد از گروه‌های مختلف جهادی افغانستان حمایت می‌کردند و همین مسائل باعث شکل گیری و ایجاد طالبان شد.

اما نقش عربستان سعودی و امارات متحده عربی چه بود؟
این دو کشور در زمان حضور شوروی در افغانستان بزرگترین حامیان گروه‌های جهادی در افغانستان بودند و پس از تشکیل طالبان به بزرگترین حامی مالی آنها تبدیل شدند، زیرا براساس استدلال پاکستان معتقد بودند، طالبان از نفوذ ایران در افغانستان جلوگیری می کند. لذا آنها تشکیل این گروه را راهی برای ایجاد فشار بر ایران می‌دانستند.

نقش پاکستان چگونه بود؟
پس از سقوط دولت کمونیستی با روی کار آمدن دولت‌های جهادی به خصوص دولت مرحوم ربانی، وجود تمایلاتی چون گرایش به ایران و همسو نشدن با سیاست‌های مداخله گرایانه پاکستان باعث شد، اسلام آباد برای ایجاد یک دولت ضعیف و همسو برای تسلط بر راه ارتباطی آسیای مرکزی، مسیر ترانزیتی نفت و گاز از طریق افغانستان به پاکستان، راهیابی به بازارهای جهانی و خاتمه دادن به "معاهده دیورند" اقدام به ایجاد ناامنی و تشکیل گروه‌های تحت فشار علیه دولت نوپای افغانستان تلاش کند.

نظامیان و سیاستمداران پاکستان از بدو پیدایش این کشور در برابر یک معضل بزرگ که موجودیت قوم پشتون در سراسر مرزهای پاکستان با افغانستان بود، قرار گرفتند که این مسئله بعدها به عامل مهمی در بازی‌های جیوپولتیکی قدرت‌های بزرگ در منطقه تبدیل شد.

در این میان آمریکا چه سودی از تشکیل طالبان می برد؟ مدت ها قبل از آن که طالبان به کابل هجوم بیاورند، مقامات آمریکا آرزوهای زیادی برای «طلبه‌ها» داشتند، آمریکایی ها علاوه بر این که امید داشتند تجارت مواد مخدر در افغانستان توسط طالبان کنترل شود، فکر می‌کردند که طالبان به عنوان یک سد علیه منافع روسیه و ایران در افغانستان عمل می‌کند، اردوگاه‌های آموزش تروریزم را از بین خواهد برد، ارتباطی ضمنی برای متحد آمریکا یعنی پاکستان فراهم خواهند کرد تا از روابط تجاری با جمهوری‌های آسیای مرکزی سود فراوانی ببرد، امنیت را در تمام افغانستان مانند قندهار ایجاد کرده و تمام کشور را تحت کنترول خود در آورند.(در این صورت، افغانستان به تصرف نیروهایی درمی‌آمد که خود را مدیون تلاش‌ها و کمک‌های آمریکایی‌ها می‌دانستند و برای رضایت آنها دست به هر کاری می‌زدند)، مهمتر از همه این که طالبان در آن زمان قول داده بودند درهای افغانستان را برای ساخت یک خط لوله عظیم از آسیای مرکزی به افغانستان و پاکستان باز بگذارند.

این ادّعا از طریق یک اتحاد آمریکایی-سعودی به نام «یونیکال» و شرکت نفتی دلتا مطرح شده بود که به گفته یکی از مدیران این شرکت ایجاد امنیت برای راه‌ها و به طور بالقوه برای خط لوله نفت و گاز وظیفه‌ای بود که آمریکا بر گردن طالبان نهاده بود تا از این طریق کشورهای آسیای مرکزی را از مسیر افغانستان و پاکستان( و نه ایران) به بازارهای بین‌المللی وصل کند.
با توجه به این مسائل به راحتی می‌توان فهمید که چگونه همه فهمیدند آمریکا از طالبان حمایت و پشتیبانی کرده و حتی کمک‌های مالی به آنها رسانده است.

بد نیست نگاهی نیز به ساختار تشکیلاتی طالبان بیاندازیم: طالبان در ابتدای ظهور فاقد هر گونه نظام تشکیلاتی خاص بودند، تا جایی که می‌توان تنها نهاد رسمی آنها را پولیس طالبان یا «اداره امر بالمعروف و نهی عن المنکر» آنها دانست.

طالبان بیشتر یک جنبش اجتماعی پدید آوردند که بی‌نظمی‌های داخلی در آن کاملا آشکار بود اما این بی‌نظمی‌ها را حمایت‌هایی چون منابع مالی و انسانی پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی خنثی کرد. شاهد این مدعا هم آنجاست که زمانی که حمایت خارجی از طالبان کم و یا قطع شد، ساختار غیر منسجم و پوشالی آن در ظرف کمتر از 24ساعت فرو ریخت و افغانستان به تصرف نیروهای آمریکایی درآمد.

به هر حال اکنون بر کسی پوشیده نیست که طالبان یکباره از آسمان نازل نشدند، بلکه از یک دایره نظامی، سیاسی و مالی سر برآوردند که حامیان اصلی آن پاکستان، عربستان و آمریکا بودند و اکنون بعد از گذشت 18 سال هنوز منافع اربابان خود را برآورده می سازند.

با تمام این تفاصیل هنوز باید این طالبان غیر افغانستانی را برادران مخالف خطاب کرد؟

تلاش در ایجاد نظام سیاسی غیر متمرکز


تلاش در ایجاد نظام سیاسی غیر متمرکز
۱۳۹۱/۷/۲۲
احمد ضیا مسعود، رییس جبهه ملی تاکید می کند که نظام کنونی توانایی حل بحران های پیش آمده را ندارد و مشکل اصلی نیز ساختار سیاسی متمرکز در قدرت است 
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper.com)، سمینار دو روزه به نام غیرمتمرکز سازی نظام سیاسی در افغانستان توسط جبهه ملی افغانستان و حضور رهبران سیاسی، نمایندگان شورای ملی، شخصیت های علمی و دانشگاهی برگزار گردید.

در مراسم افتتاحیه این سمینار، رییس جبهه ملی احمد ضیا مسعود گفت: شرایط حساس و تاریخی کنونی می‌طلبید تا در یک نشست علمی و آکادمیک به صورت باز، دیدگاه های دانشمندان را در مورد تحولات سیاسی کشور از منظر تمرکززدایی از نظام سیاسی که شعار محوری جبهه ملی افغانستان است، مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

اقای مسعود افزود: این بار نخست است که جریان های سیاسی در قالب برنامه ها و دیدگاه های مشخص و بنیادین، نظام سیاسی کشور را به نقد عالمانه و آگاهانه رهنمون می ‌سازند.

بگفته آقای مسعود، جبهه ملی تلاش می کند که برای ایجاد ساختار نظام غیر متمرکز، مبارزه سیاسی خود را تقویت کرده و در این راه جدی تر گام بردارد.

مساله تعریف واضح از اداره و ساختار نظام سیاسی غیرمتمرکز بر‌ می ‌گردد به مهم‌ترین موضوع غیر متمرکز سازی نظام سیاسی افغانستان که نشان دهنده اهمیت توزیع قدرت در واحدهای سیاسی و اداری در کشور است.

جبهه ملی و ایتلاف ملی از نهادهای منتقد نظام کنونی هستند که همواره بر ایجاد یک نظام پارلمانی در کشور، تاکید کرده اند.

این نهادها، سیستم ریاستی کنونی را بحران زا خوانده، می گویند که نظام پارلمانی، تنها راه برای حل مشکلات کنونی است.

داکتر عبدالله عبدالله رهبر ایتلاف ملی، در انتخابات ریاست جمهوری پیشین با همین شعار (برقراری نظام پارلمانی) توانست در برابر آقای کرزی تا مرحله دوم انتخابات به پیش رود.

در همین حال، محمد محقق از اعضای رهبری جبهه ملی گفت که تمرکز قدرت، باعث شده تا تصامیم مهم ملی به یک حلقه خاص محدود شود.

رییس جبهه ملی تصریح کرد: انتخابات، موضوع مهم و اساسی در انتقال سیاسی افغانستان و پس از 2014 خواهد بود، طوری که دو انتخابات گذشته پارلمانی و ریاست جمهوری در کشور ما نشان داد که به علت ساختاری نامطلوب و مشکلات دیگر تقلب های فراوانی صورت گرفت که این روند باعث نگرانی های ملت، احزاب و جامعه جهانی برای انتخابات سال 2014 شده است.

در ادامه نیز محمد محقق نماینده مردم کابل در مجلس و از اعضای جبهه ملی گفت: تمرکز قدرت و انحصار تصمیم گیری ها، توسط حلقه ای خاص در افغانستان سبب شده تا تصمیم هایی که در ارگ گرفته می شود به نفع همه مردم افغانستان نباشد.

او با انتقاد از متمرکز بودن قدرت در نظام کنونی افغانستان، گفت که نظامی در افغانستان باید به وجود بیاید تا مردم، در آن مشارکت وسیع داشته و در تصمیم گیری های آن سهیم باشند.

محقق تصریح کرد که غیر متمرکز سازی نظام هم یک مساله سیاسی و هم یک مساله دینی است و متضمن شریک ساختن و توزیع عادلانه قدرت در میان همه مردم است.

گفتنی است که جبهه ملی از جریان های سیاسی مخالف سیاسی دولت است و تاکنون اقدامات این جبهه مخصوصا در راستای تغییر ساختار نظام سیاسی کشور از متمرکز ریاستی به پارلمانی و نیز نشست های رهبران آن با سناتوران امریکایی در داخل و خارج از کشور برای همین منظور، خشم و واکنش تند حکومت را برانگیخته است.

این در حالی است که اعضای این جبهه را متحدان سابق کرزی و مخالفان سیاسی کنونی او تشکیل می دهند.

تلاش در ایجاد نظام سیاسی غیر متمرکز

احمد ضیا مسعود، رییس جبهه ملی تاکید می کند که نظام کنونی توانایی حل بحران های پیش آمده را ندارد و مشکل اصلی نیز ساختار سیاسی متمرکز در قدرت است 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۴۵    ۱۳۹۱/۷/۲۲
کد خبر: 42530
منبع:
نسخه چاپی 

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper.com)، سمینار دو روزه به نام غیرمتمرکز سازی نظام سیاسی در افغانستان توسط جبهه ملی افغانستان و حضور رهبران سیاسی، نمایندگان شورای ملی، شخصیت های علمی و دانشگاهی برگزار گردید.

در مراسم افتتاحیه این سمینار، رییس جبهه ملی احمد ضیا مسعود گفت: شرایط حساس و تاریخی کنونی می‌طلبید تا در یک نشست علمی و آکادمیک به صورت باز، دیدگاه های دانشمندان را در مورد تحولات سیاسی کشور از منظر تمرکززدایی از نظام سیاسی که شعار محوری جبهه ملی افغانستان است، مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

اقای مسعود افزود: این بار نخست است که جریان های سیاسی در قالب برنامه ها و دیدگاه های مشخص و بنیادین، نظام سیاسی کشور را به نقد عالمانه و آگاهانه رهنمون می ‌سازند.

بگفته آقای مسعود، جبهه ملی تلاش می کند که برای ایجاد ساختار نظام غیر متمرکز، مبارزه سیاسی خود را تقویت کرده و در این راه جدی تر گام بردارد.

مساله تعریف واضح از اداره و ساختار نظام سیاسی غیرمتمرکز بر‌ می ‌گردد به مهم‌ترین موضوع غیر متمرکز سازی نظام سیاسی افغانستان که نشان دهنده اهمیت توزیع قدرت در واحدهای سیاسی و اداری در کشور است.

جبهه ملی و ایتلاف ملی از نهادهای منتقد نظام کنونی هستند که همواره بر ایجاد یک نظام پارلمانی در کشور، تاکید کرده اند.

این نهادها، سیستم ریاستی کنونی را بحران زا خوانده، می گویند که نظام پارلمانی، تنها راه برای حل مشکلات کنونی است.

داکتر عبدالله عبدالله رهبر ایتلاف ملی، در انتخابات ریاست جمهوری پیشین با همین شعار (برقراری نظام پارلمانی) توانست در برابر آقای کرزی تا مرحله دوم انتخابات به پیش رود.

در همین حال، محمد محقق از اعضای رهبری جبهه ملی گفت که تمرکز قدرت، باعث شده تا تصامیم مهم ملی به یک حلقه خاص محدود شود.

رییس جبهه ملی تصریح کرد: انتخابات، موضوع مهم و اساسی در انتقال سیاسی افغانستان و پس از 2014 خواهد بود، طوری که دو انتخابات گذشته پارلمانی و ریاست جمهوری در کشور ما نشان داد که به علت ساختاری نامطلوب و مشکلات دیگر تقلب های فراوانی صورت گرفت که این روند باعث نگرانی های ملت، احزاب و جامعه جهانی برای انتخابات سال 2014 شده است.

در ادامه نیز محمد محقق نماینده مردم کابل در مجلس و از اعضای جبهه ملی گفت: تمرکز قدرت و انحصار تصمیم گیری ها، توسط حلقه ای خاص در افغانستان سبب شده تا تصمیم هایی که در ارگ گرفته می شود به نفع همه مردم افغانستان نباشد.

او با انتقاد از متمرکز بودن قدرت در نظام کنونی افغانستان، گفت که نظامی در افغانستان باید به وجود بیاید تا مردم، در آن مشارکت وسیع داشته و در تصمیم گیری های آن سهیم باشند.

محقق تصریح کرد که غیر متمرکز سازی نظام هم یک مساله سیاسی و هم یک مساله دینی است و متضمن شریک ساختن و توزیع عادلانه قدرت در میان همه مردم است.

گفتنی است که جبهه ملی از جریان های سیاسی مخالف سیاسی دولت است و تاکنون اقدامات این جبهه مخصوصا در راستای تغییر ساختار نظام سیاسی کشور از متمرکز ریاستی به پارلمانی و نیز نشست های رهبران آن با سناتوران امریکایی در داخل و خارج از کشور برای همین منظور، خشم و واکنش تند حکومت را برانگیخته است.

این در حالی است که اعضای این جبهه را متحدان سابق کرزی و مخالفان سیاسی کنونی او تشکیل می دهند.

باز هم وعده ای که آمریکایی ها به آن عمل نمی کنند


باز هم وعده ای که آمریکایی ها به آن عمل نمی کنند

به نقل از شبکه اطلاع رسانی افغانستان
  ۱۳۹۱/۷/۲۱
قرار بر این بود تا نظامیان خارجی گروه‌ هایی را تحت عنوان تیم‌های بازسازی ولایتی ایجاد نمایند و به جای عملیات نظامی به بازسازی مناطق جنگ زده بپردازند، اما اکنون از این تعهد هم سر باز زده اند و عملیات احداث مکاتب و ساخت سرک ها را متوقف کرده اند 
به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( afghanpaper )، همزمان با خروج نظامیان خارجی از کشور ما، ارتش آمریکا پروژه‌های بازسازی از جمله احداث مکاتب و ساخت سرک‌ها را متوقف کرد.

گزارشات رسیده از ولایات مختلف حاکی از آن است که ارتش آمریکا برنامه بازسازی افغانستان را که بر اساس آن سالانه صدها میلیون دالر در کشور ما هزینه می‌شد، متوقف کرده است.

قرار بر این بود تا نظامیان خارجی گروه‌هایی را تحت عنوان تیم‌های بازسازی ولایتی ایجاد نمایند و به جای عملیات نظامی به بازسازی مناطق جنگ زده بپردازند، اما اکنون از این تعهد هم سر باز زده اند و عملیات احداث مکاتب و ساخت سرکها را متوقف کرده اند.

ارتش آمریکا در حالی برنامه های بازسازی خود را پیش از سال 2014متوقف کرده است که پیش از این مقامات آمریکایی تأکید کرده بودند که به تدریج نقش رزمی خود را در افغانستان به نقش غیرنظامی و بازسازی کشور تغییر خواهند داد.

تاکنون مقامات و مسئولان ولایت‌های تخار، سرپل، بلخ، غزنی، هلمند و فاریاب بارها از نحوه فعالیت تیم‌های بازسازی نظامیان خارجی انتقاد کرده‌اند.عدم توجه تیم‌های بازسازی نظامیان خارجی به اولویت‌های بازسازی ولایت‌ها، واگذاری پروژه‌های بازسازی به پیمانکاران غیرمتخصص و کم‌کاری تیم‌های بازسازی ولایتی، از دلایل انتقاد این مقامات از تیم‌های بازسازی خارجی است.

برخی از کارشناسان مسائل سیاسی بر این باورند که آمریکایی ها بعد از گذشت یازده سال هنوز شناخت حتی نسبی از وضعیت فرهنگی، مذهبی، قومی و اولیتهای بازسازی کشور ما ندارند و نمی دانند که کدام کار را کی، کجا و چگونه انجام دهند.

آنها در این سالهای اخیر بارها با احساسات مذهبی و قومی مردم ما بازی کرده اند. به عمد یا غیر عمدی تمام مسائل فرهنگ اسلامی و ملی ما را آماج حملات غربی خود قرار دادند تا برهنگی فرهنگی را برای افغانستان به ارمغان بیاورند. اگر برنامه بازسازی هم انجام دادند بسته به سلایق شخصی و برای پیشبرد اهداف خود بوده است.

علاوه بر اینکه نبود هماهنگی میان نیروهای افغانستانی و خارجی در این یازده سال، یکی از ضعف آشکار غرب در افغانستان بوده که باعث ادامه بحران و اختلافات گردیده، باید گفت: معمولا غربیها هر جایی را که اعمار کرده اند به سفارش متنفذین تحت امرشان بوده است. یعنی دقیقا آن مناطقی بازسازی شده اند که اشخاص مشخصی خواسته اند.

در حالیکه براساس ماده ششم قانون اساسي دولت موظف به ايجاد يك جامعه مرفه و مترقي براساس عدالت اجتماعي، حفظ كرامت انساني، ... برابري بين همه اقوام و قبايل وانكشاف متوازن در همه مناطق كشور می باشد، اما این مهم در یک دهه گذشته در افغانستان چندان مورد توجه نبوده است.

شایسته آن بود که دولتمردان محترم به دور از دغدغه های قومی، حزبی و زبانی برای انکشاف و توسعه متوازن کشور مطابق با نص صریح قانون اساسی کشور اقدام می نمودند. زیرا برای برون رفت از چالش ها و مهار بحران جنگ و فقر در کشور تنها با این رویکرد می توان موفق بود و وحدت و اقتدار ملی را ضامن شد.

اما تاسف اینجاست که اکنون همین پروژه های ناعادلانه بازسازی در افغانستان نیز قرار است نیمه کاره رها شده و بصورت ناتمام باقی بماند چرا که کار این پروژه ها از برنامه تعیین شده بسیار عقب‌تر است و تا روز خروج آخرین سرباز آمریکایی در سال ۲۰۱۴ از کشور هم تمام نخواهد شد.

بهانه آمریکایی ها برای اجرایی نکردن این تعهدشان هم این است که اولا دولت افغانستان پول کافی و مهارت های مورد نیاز برای ادامه بسیاری از این پروژه ها را در اختیار ندارد. ثانیا مدعی اند پولی که قرار بود هزینه ایجاد زیر ساخت‌ها در افغانستان شود، برای مبارزه با شورشیان استفاده شده است.

تا امروز نگران آن بودیم که کمک های جهانی در افغانستان توسط حلقات خاص و در راستای منافع گروهی و قومی خاص حیف و میل می شود اما اینک نگرانی عمده از ناتمام ماندن پروژه های بازسازی در کشور است.

به هر حال نظر بسیاری از آگاهان بر این است که آمریکا فارغ از همه درآمدهایی که از کشور ما دارد، تمام تلاش خود را به کار می برد تا هزینه های خود را در افغانستان کاهش دهد.

وعده ها عامل افزایش بحران دادگاه های صحرایی


وعده ها عامل افزایش بحران دادگاه های صحرایی

به نقل از شبکه اطلاع رسانی افغانستان

   ۱۳۹۱/۷/۲۰
وجود ناامنی های فزاینده، عدم پیگرد قانونی، ناکارآمدی دولت در ایجاد محکمه عادلانه و همچنین تأمین امنیت وعدالت عموم مردم افغانستان را از علل افزایش بحران محکمه های صحرایی در کشور است 

وعده های همیشگی دولت برای ناامنی مناطق دادگاه های صحرایی و نیز فراری بودن عاملین این بحران، را می توان از اصلی ترین عوامل افزایش این دادگاه ها و تشدید خشونت علیه زنان و در نتیجه نارضایتی مردم متضرر ساکن در ولایات ناامن بشمار آورد.
با توجه به نزدیک شدن به زمان خروج نیروهای ناتو پس از 2014 از کشور و نیز افزایش ناامنی ها و نگرانی ها نسبت به مشکلات سد راه زنان و فعالیت های اجتماعی آنان؛ اکنون مسأله صلح با مخالفین دولت به نگرانی ها در زمینه به خطر افتادن حقوق زنان و دستآورد های 10 ساله آنان دامن زده است.

مسئول بخش حمایت و انکشاف حقوق زنان حقوق بشر، وجود ناامنی های فزاینده، عدم پیگرد قانونی، ناکارآمدی دولت در ایجاد محکمه عادلانه و همچنین تأمین امنیت وعدالت عموم مردم افغانستان را از علل افزایش بحران محکمه های صحرایی در کشور برشمرد و برجابجایی مکان دولت و رسانه ها در گزارش سرکوب این عوامل تأکید کرد.

پروین رحیمی، با یادآوری این نکته که کمیسیون مستقل حقوق بشر یک ارگان اجرایی نیست؛ همراهی و هماهنگی وزارت زنان بعنوان صدای بانوان افغانستانی و نیز جامعه مدنی را لازمه ی صدور اعلامیه هایی برای دادخواهی از قربانیان و محکوم نمودن عاملان این جنایات دانست.

به عقیده وی، وزارت امور زنان بعنوان یک وزارت پالیسی ساز برای تأمین حقوق زنان بیشتر در زمینه امور انکشافی فعال می باشد تا در زمینه حمایت از این قشر آسیب پزیر؛ پس باید قبل از سایر نهاد های مدافع حقوق زنان به افزایش خشونت ها واکنش نشان دهد.

اگر دولت تصمیم به اراده سیاسی راسخ برای اقدامات جدی علیه عاملین برگزاری محکمه های صحرایی اتخاذ کند؛ دستگاه قضایی کشور بعنوان یک ارگان مستقل از فضای سیاسی و بصورت عادلانه حکم صادر کند می توان به مجازات عاملین دادگاه های صحرایی حتی درصورت حمایت افراد زورمند و در نتیجه آرامش یافتن اذهان جریحه دارشده مردم امیدوار بود.

شایان ذکر است تیر باران شدن یک زن در ولایت پروان ودر ولسوالی شینوار، شلاق خوردن دو دختر به اتهام فرار از منزل در ولایت غور، تیر باران و سپس شلاق زدن جسد یک زن در بادغیس، شلاق خوردن دختر روستایی در غزنی و محکوم شدن 2 آدم ربا در جاغوری، از جمله اقدامات ناعادلانه در دادگاه های صحرایی بوده است.

آمریکا به اولین تعهد خود عمل کرد


آمریکا به اولین تعهد خود عمل کرد !!!
۱۳۹۱/۷/۲۰
بیش از دو هزار خارجی از عناصر مجاهدین خلق که اغلب دارای اصل و ریشه ایرانی هستند، هم اکنون در پایگاه شیندند هرات حضور دارند و اخیرا آموزشهای نظامی آنها بیشتر و فشرده‌تر نیز شده است تا در سال میلادی آینده با استفاده از نیروهای افغانستانی، ماموریت خرابکارانه خود را در داخل ایران آغاز کنند 
به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( afghanpaper )، همانگونه که می دانید دخالت نظامی در امور کشورهای همسایه توسط آمریکا از خاک افغانستان، یکی از دغدغه های اصلی در پیمان استراتژیک میان کابل و واشنگتن بود.

قبل از امضاء و تصویب این پیمان، بارها و بارها کارشناسان و آگاهان مسائل سیاسی این خطر را به محترم کرزی گوشزد کردند که تصویب پایگاه های دایمی نظامی آمریکا در افغانستان، با هدف حمله به کشورهای همسایه صورت می گیرد. اما جناب رئیس جمهور به وعده های واهی مقامات کاخ سفید دلخوش کرد و گفت: آنها تعهد دادند که از خاک افغانستان بر علیه هیچ کشوری اقدام نظامی انجام ندهند.

هنوز شاید جوهر امضاء این پیمان خشک نشده باشد که یک روزنامه پاکستانی از اقدام آمریکا مبنی بر آموزش نظامی دو هزار نفر از منافقین در افغانستان برای انجام حملات خرابکارانه در ایران خبر داده است.

روزنامه پاکستانی «الامة» در این باره نوشت: نیروهای آمریکایی حاضر در افغانستان بر آموزش مجموعه‌ای از عناصر سازمان «مجاهدین خلق» (موسوم به منافقین) در ولایت هرات نظارت می‌کنند.

گروهک خلق یکی از شرورترین و پر دردسر ترین گروه های طردشده می باشد که تا چندی پیش آمریکا آنها را در عراق مستقر کرده بود و بر علیه دولت ایران عملیات های خرابکارانه انجام می دادند. پس از آنکه دولت عراق فعالیت این سازمان را در کشورش محدود کرد، تعدادی از اعضای آنها با حمایت آمریکا به کشور ما سفر کردند و در هرات مستقر شده اند.

این روزنامه در ادامه آورده است که عدم تاثیر تحریم‌های آمریکایی و غربی علیه برنامه هسته‌ای ایران، واشنگتن را بر آن داشته که با استفاده از گروهک‌های معارض بر روی ایجاد مشکلات سیاسی در داخل ایران سرمایه‌گذاری کند و با آموزشهای نظامی عناصر این گروهک در منطقه شیندند شهر هرات، باعث ایجاد خشونت و درگیری داخلی در ایران شود.

این روزنامه پرتیراژ پاکستانی نوشت: بیش از دو هزار خارجی از عناصر مجاهدین خلق که اغلب دارای اصل و ریشه ایرانی هستند، هم اکنون در پایگاه شیندند هرات حضور دارند و اخیرا آموزشهای نظامی آنها بیشتر و فشرده‌تر نیز شده است.

بنا بر این گزارش، آمریکا به پیشنهاد اسرائیل به آموزش این افراد می‌پردازد و بر اساس طرحی که آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند، در سال میلادی آینده این افراد ماموریت خرابکارانه خود را در داخل ایران آغاز خواهند کرد. هم اکنون واشنگتن محدودیت‌های مالی را برای این افراد برداشته و آنها دارای حساب‌هایی بانکی هستند. از سوی دیگر برخی از اعضای خانواده شاه سابق ایران، با اعضای این گروهک ارتباط دارند و خواستار تداوم فعالیت آنها علیه حاکمیت ایران می باشند.

در همین راستا نیز برخی از اعضای این خانواده سلطنتی در سال 2007 به افغانستان سفر کردند و میهمان عبدالولی خان داماد ظاهر شاه بودند، که بر اثر فشارهای دولت ایران ناگزیر به ترک کشور شدند.

جناب کرزی و همه کسانی که با گرفتن چندرغاز دالر تن به تصویب این پیمان دادند، فکر می کنند که آمریکا مستقیما حمله نظامی می کنند ( که البته اگر شرایطش پیش بیاید، هیچ ابایی از انجام آن ندارد)، اما آمریکاییها آنقدر زیرکانه عمل می نمایند که تا کرزی صاحب به خود بیاید می ببیند، شده است آنچه نباید می شد. همانگونه که تمام معادن و منابع ما را به غارت بردند و آب از آب تکان نخورد.

اینکه عملیات گروهک منافق بر علیه ایران از کی آغاز می شود؟ آمریکا چه برنامه هایی را طرح ریزی نموده؟ واکنش دولت ایران درباره استقرار این مخالفین در خاک کشور ما چیست؟ و ... سوالاتی است که زمان پاسخگوی آن خواهد بود. اما باید خطاب به همه آمریکا دوستان بگوییم: این مسئله ای است که باید میان دو کشور هر چه زودتر حل و فصل گردد ، ولی لازم است بدانید جاگیری یکی از جنایتکارترین گروهک های منطقه در خاک افغانستان جز بلا و نکبت برای نوجوانان و جوانان و دختران و زنان ما چیزی به ارمغان نمی اورد به ویژه اینکه یکی از اهداف همیشگی این گروهک جذب دختران نوجوان و جوان بوده است.

کسانیکه کوچکترین آگاهی در باره این گروهک داشته باشند، می دانند این گروه به هیچ دین و ایمانی پایبند نیستند و به راحتی به اعضای داخل گروه شان که پس از مدتی از آن ها استفاده های لازمه را بردند، سر می برند و به همراه خانواده های آن ها نابودشان می کنند.

این گروهک قریب به 1600 ایرانی را با فجیع ترین صورت ممکن به قتل رسانده اند و به کار خود افتخارهم کردند و اخیرا در حدود 2000 جوان کرد عراقی را به قتلگاه بردند تا به امال پست خود برسند که مردم و دولت عراق به زیرکی پس از چندین سال موفق به خروج کامل این منافقین از خاک کشورشان شدند.

حال آمریکا این افراد را در خاک کشور ما که سه دهه جز بدبختی و جنگ و خونریزی چیزی به خود ندیده است، مستقر کرده است! مطمئنا دیری نخواهد گذشت که این ها برای رسیدن به اهداف پلید خودشان در مبارزه با کشور ایران، از جوانان پاک و معصوم افغانستانی استفاده می کنند چرا که خود توان دخالت مستقیم در ایران ندارند.

آمریکا و سرکرده های این گروهک می دانند که جوانان افغانستان نیاز به آموزش زبان فارسی ندارند و بعضا بخاطر برخی مشکلات دوران مهاجرت شاید دل خوشی از این همسایه هم نداشته باشند، لذا با دادن پول های فراوان و وعده های پوچ سفر به کشورهای غربی و تحصیل در آن دانشگاه ها و شستشوی مغزی کامل جوانان ما ، آن ها را برای انجام عملیات های انتحاری و خرابکارانه آماده می کنند و قطعا پس از اتمام هرعملیاتی نیز به راحتی جوانان ما را که سرمایه های فردای افغانستان می باشند، نابود خواهند کرد زیرا اینها به هیچ دین و مسلکی پایبند نیستند.

آمریکاییها سابقه تشکیل گروهکها و سازمانهای مخوف مثل طالبان بر علیه افغانستان را دارند و خوب می داند چگونه چندین سال قبل از حمله نظامی به کشوری، جو آن منطقه را ناآرام کند که ورود و سقوط طالبان بهترین نمونه و یادآوری برای ما است.

حال ما این موضوع را مطرح کردیم و اسنادی نیز در این رابطه وجود دارد که مطمئنا مقامات امنیتی هرات و مسئولین وزارت داخله و ریاست امنیت ملی نیز از آن آگاهی دارند. اما اینکه چه اقدامی در این رابطه انجام خواهند داد یا اینکه اصلا توان مخالفت با آمریکا در این رابطه را دارند، هنوز بر ما معلوم نیست.

ولی آنچه مسلم است دولت ایران که از رادارهای جاسوس شکن و شبکه اطلاعاتی بسیار قوی برخوردار است، قطعا برای مبارزه ارام نخواهند نشست و در باره این کارشکنی ها و توطئه های گروهک خلق که از طالب هم بدترند؛ عکس العمل نشان خواهند داد و خدا نکند ولایت هرات به عنوان یکی از امن ترین مناطق کشور صحنه درگیری و جدال این دو گروه گردد.

با این توضیحات بر مسئولین ذیربطی که دلسوزی برای مردم دلسوخته شان از حمایت آمریکا و اسرائیل اهمیت بیشتری دارد، لازم است تا هرچه زودتر پیگیر این مسئله شوند چرا که اگر این گروهک در هرات جای خوش کنند، دیگر خارج کردن آنها کاری محال و غیر ممکن خواهد بود.

موضوع شکیلا سیاسی شده است


موضوع شکیلا سیاسی شده است!


۱۳۹۱/۷/۱۹
به نقل از شبکه اطلاع رسانی افغانستان
شماری از افراد معترض در اعتراض به پیگیری نشدن پرونده قتل دختری به نام شکیلا در بامیان و دره زدن یک دختر پانزده ساله در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی، روز سه شنبه در برابر شورای ملی دست به تظاهرات زدند.

اعتراض کنندگان از دولت می خواهند که به این پرونده ها رسیدگی شود و نیز کسانی را که مرتکب این جرم ها شده اند به کیفر برساند.

این تظاهرکنندگان که دهان شان را به گونۀ اعتراض بسته بودند و خواهان رسیدگی به این رویدادها شدند.

یک تن از تظاهر کنندگان گفته است که شکیلا را بی گناه به قتل رسانیده اند و مسؤولان دولت هم هیچ گونه توجه ندارد و به اساس روابطی که با قاتلان دارد می خواهد همین قضیه را بخواباند و هیچ گونه به این قضیه دامن نزند.

یک تن از دیگری تظاهر کنندگان گفته است که واحدی بهشتی دست به چنین اقدام زده این تجاوز درخانه او صورت گرفته چرا این پرونده مشخص نمی شود آیا تجاوز ازطرف آقای بهشتی صورت گرفته یا اگر ازطرف آقای بهشتی صورت نگرفته چرا این متوقف می شود خواهان روشن شدن این پرونده هستیم.

این تظاهر کنندگان ازدولت خواهان شناسایی و به دادگاه کشانیدن عاملان رویداد های خشونت آمیز و قتل های که در برابر زنان صورت گرفته است نیز هستند.

تظاهر کننده گفت از آغاز سال تا کنون بیش از پنجاه زن کشته شده و قضیه آنان پیگیری نشده از دولت می خواهیم که این قضایا را بررسی کند تا کسانی که جرم کردند به سزای اعمال شان برسند.

یک تن از دیگر تظاهر کنندگان گفته است که چند بار شده که در حقوق انسان ها و به شخصیت انسان ها حمله و تجاوز می شود پس از آن هیچ گاهی دادستانی و وزارت عدلیه این را به شکل رسمی و قانونی پی گیری نکرده.

در همین حال رییس کمیسیون رسیدگی به شکایت های مجلس سنا گفته است که این موضوع را روز چهارشنبه در این کمیسیون پیگیری خواهد کرد.

این در حالی است که کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان روز دوشنبه از افزایش چشمگیری خشونت ها در برابر زنان در کشور، هشدار داده است.

این کمیسیون تاکید ورزیده است که خشونت ها در برابر زنان در افغانستان، به یک پدیدۀ دامنه دار مبدل شده است و این وضعیت پیامد های ناگواری خواهد داشت.

بربنیاد آمارهای کمیسیون مستقل حقوق بشر، تنها در شش ماۀ نخست امسال شصت قتل ناموسی در این کمیسیون، ثبت شده اند.